◆ #متن_سخنرانی حاج آقا عالی ◆
🌻 حکمت خدا 🌻
خداوند میرزا جوادآقای ملکی تبریزی رابیامرزد. ایشان؛ عالِم فقیه وبزرگی بودند ؛ استاد امام نیز بودند؛ ایشان در روز عید غدیر در منزل خود جشنی به پا می کنند و عده ای از مومنین را اطعام می دادند. ایشان در روز عید غدیر با چند تن از شاگردانش توی حیاط نشته بودند، که ناگهان صدای شیونی از داخل بلند شد و ایشان با شاگردش حاج عباس تهرانی که از خوبان اخلاقی قم بود رفتندتو؛گویا نوه ی سه چهار ساله میرزاملکی تبریزی بواسطه ی آب انبار منزل دچار خفگی شده بود. ایشان اهل خانه را به آرامش وسکوت دعوت کرد وگفت: آرام گریه کنید، تا عید مردم به عزا تبدیل نشود؛ بعد به داخل مجلس آمدند و جشن عید را با شادی وشکوه همیشکی برپا کرد ومردم را خوشنود ساخت ؛ ولی حا ج آقای تهرانی ازنگاه کردن به میرزا تبریزی خجالت می کشید و ناداحت بود چون از جریان حادثه مطلع بود .زمانی که مردم اطعام شدندو جشن پایان یافت؛مردم به خانه هایشان رفتند. میرزا ملکی تبریزی روکردبه شاگردانش وگفت : امروز امیرالمومنین به ما عیدی داده است؛اگر کاری نداریدبمانیدوبه ما کمک کنید.اگر این حادثه ومصیبت تلخ؛میرزارو ازپا در نیاوردوخم به ابرویش نیامد!!به خاطر نگاهی است که دارد.نگاهی که باورد دارد؛که این مُلک خدا دارد.اگر فرشتگان مقرب الهی کنار رفتند تا این بچه خفه بشه ؛حتما”حکمتی دارد.همان گونه که(در قــرآن سوره ی کهف)شما مشاهده کردید که:حضرت خضروقتی بچه ای رو می کشد ؛حضرت موسی به او اعتراض می کند؛حضرت خضر فرمود اگر این بچه بزرگ می شد هم خودش کافر می شد هم پدرومادرش …..که بعد خداوند یک دختر به این پدرومادر عطا کردواز نسل او هفتاد تا پیامبر به دنیا آمدند.حالاهم اگرچه:میرزا ملکی تبریزی علت مرگ نوه اش رانمی داند؛ ولی این را باورداردکه این مرگ یک حکمتی داشته است. این را می داند که: خداوند تمام کارهایش ازروی دلیل وحکمت است وبدون دلیل وحکمت خداوند هیچ برگی ازدرخت نمی افتد.بخاطر همین است که میرزا ملکی تبریزی از مرگ نوه اش پریشان نمی شودو از هم نمی ریزد
بلا کشیم ملامت خوریم وخوش باشیم
که در طریقت ماکافری ست رنجیدن.
