×

منافقین در روز غدیر (بخش ۲)

شماره : 1622
تاریخ : 21 آگوست 2019
1,608 : بازدید
دانلود این سخنرانی
4 مگابایت
6 دقیقه و 15 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

پیغمبری که بیست و سه سال یک کلمه تلخ به مردم خود نگفته است و همیشه قربون صدقه ی مردم رفته است . آخر عمری در صحنه ی به این زیبایی تلخ ترین حرف تاریخ را رو به روی اُمّت ایستاده است آن هم اُمّتی که هشتاد و چند تا جنگ پای رکابش رفتند !! در روز غدیر فرمود : مردم از مکّه که حرکت کردیم تا اینجا جبرئیل علیه السلام سه بار از طرف خدا به من دستور داد که : حضرت علی علیه السلام را معرفی کن .

من پیغمبری که روز اول مبعوث شدم فقط یک پسر بچه به من ایمان آورد به اسم علی و یک بانوی به اسم خدیجه آن روز که هیچ کدام از شما نبودید ؛ حکومت و قدرت نداشتم مشرکان قریش آن طور فشار آوردن با اقتدار گفتم : به خدا اگر خورشید را دست راست م قراربدهند و ماه را دستِ چپم که دست از رسالتم بردارم ؛ من بر نمی دارم حالا هفتاد روز مانده به رحلتم که حکومتم دنیا را تحت تأثیر قرار داده ایستاده ام به مردمم می گویم : مردم هر سه مرتبه به جبرئیل گفتم : برو از خدا خواهش کن من را از این مأموریت معاف بکند .

مأموریت به این شیرینی علی علیه السلام را می خواهید معرفی بکنید آن هم امروز نه در شیبه ابی طالب !! امروز که به خسرو پرویز نامه می نوسید که جول و پلاس خود را جمع کن تا نیامدم . با این امّت که صدو بیست هزارتا به عشق حج الوداع به اینجا آمدند . چرا ؟ فرمود : چون هرچه در شما نگاه می کنم اکثریت ی منافق می بینم و اقلیت ی متقی !! اینها جهاد رفتند اند و به حج آمده اند ؛ خیلی ها در این جنگ ها کس و کار شان درب و داغان شده اند ؛ زندگی خود را در مکّه رها کردند و به مدینه آمدند . یعنی طراز پذیرش نماز از تقوا ؛ یک تقوای حداقلی می خواهد تو بپذیر و نماز بخوان حج برو ؛ چشم .

اما طراز پذیرش ولایت یک تقوای خیلی سنگین می خواهد . می آمدند می گفتند : یا رسول الله علی خیلی خوب است ولی خیلی جوان است ؛ خیلی خام است ؛ خیلی شوخی می کند . های ایراد می گرفتند قلب ها نمی توانند ولایت را بپذیرند مگر از درجه ی اعلای تقوا برخوردار باشند . در حال خوش و امنیّت به جا هستند اما سر امتحان که می رسید همه می بریدند !! تازه آن ولایت امیرالمومنین است که سرتا سر قرآن فضایل امیرالمومنین بوده و اینها هم دیدند که یک شب جای پیامبر خوابید آیه نازل شد ؛ انگشتر در حال رکوع داد آیه نازل شد ؛ فلان جا آیه نازل شد… علی این ابیطالبی که عصمت و علم قدرت و ایمان و دقت مطلق او را لمس کردند نپذیرفتند !!!

سیّد علی شما را چطور بپذیرند پس !!! خیلی تقوا می خواهد . پیام غدیر امروز این است ؛ آن غدیری که برایش جشن گرفتید تاریخ ش گذشته یک روزی در یک سرزمینی یک تعداد آدم ایستادند پای یک داستانی تمام شد رفت . حقیقت غدیر همچنان جاریست ؛ نمی پذیرد ولایت را ؛ کسی که قلبش از تقوا پر نشده باشد دقیقا” در صحنه ای که بر خلاف میل تو امر می کند می بری هفتاد روز بعد معلوم شد چرا پیامبر گفت : این اُمّت اکثریت منافق اند .

هیجده ذیحجه امیرالمومنین معرفی کرد بیست و هشت صفر پیامبر از دنیا رفت دو ساعت از رحلت پیامبر نگذشته بود که رفتند در صغیفه ی بنی ساده ؛ جانشین پیامبر را که نصب کردند هیچ پیکر مطهر پیامبر هنوز در خانه ی روی زمین بود داشتند غسل می دادند . مردم هم رفتند با آن بیعت کردند هیچ امیرالمومنین را هم تک و تنها گذاشتند و گفتند : ما مسلمانیم !! دیدید غدیر چقدر سخت است از این زایه : علی جوان است ؛ علی سابقه اش از ما کمتر است ؛ ما در فقه از علی بالا تریم ؛ ما بودیم که شاگردهای شما را جمع کردیم ؛ ما بودیم که بر جواهر حاشیه زدیم .

این چقدر ساختن دارد ؟ حتی بهانه گرفتند و گفتند : علی نمی تواند مدیر جامعه شود یا رسول الله چون خیلی شوخ است . باید یک نفر خشن و جدی باشد ؛ چون قافیه تنگ آید شاعر به جفنگ آید !! چون نمی توانستند حضرت علی را تحمل کنند می گفتند خیلی جوان است و نمی تواند . عصام این زید هم گناه هش این بود که جوان بود و نمی خواستند حرف خدا و پیغمبر را قبول کنند برود داخل لشکرش چه رسد به امیرالمومنین که می خواهد ولی جامعه شود !!!