×

دستگیری امام رضا علیه السلام

شماره : 1389
تاریخ : 15 آگوست 2018
4,692 : بازدید
دانلود این سخنرانی
4.2 مگابایت
11 دقیقه و 4 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

◆ #متن_سخنرانی حاج آقا محرابیان ◆

🌷‍ دستگیری امام رضا علیه السلام 🌷‍

این نقل قول رو گوش ڪنید؛
دیدم خیلی ناراحته بهش گفتم چی شده؟ گفت یک حکایتی دارم برات تعریف می کنم ؛
گفت حاج آقا وضع مالی من خیلی خوب بود اما قسمت روزگار و رفیق های بد طوری شد که ورشکست شدم و از همه جا افتاده بودم به حدی که دویست میلیون بدهکاری اومد به سرم، هستی خودمو از دست دادم، برای نان شب هم محتاج بودم. به هر رفیقی زنگ می زدم می گفت شرمنده ام به هر دوست یا فامیلی زنگ می زدم جوابمو نمی داند مدتها در به در بودم.

به زنم گفتم فقط یک بلیط رفت و برگشت باشه من برم پیش امام رضا درددلم رو در حرم به آقا بگویم برگردم.چون میگن هرکس برود حرم امام رضا غمش رو بر می دارد. بزار برا آخرین بار با خودش حرف بزنم، خانمم با بدبختی از برادرش پول قرض کرد، یواشکی بلیط گرفتم از تهران رفتم مشهد. داخل اتوبوس درددل می کردم با امام رضا ؛ یا امام رضا من دارم میام.

وقتی رفتم گرسنه بودم از صبح تا نزدیکی اذان ظهر کنار ضریح گریه کردم. صدا زدم یا امام رضا به دادم برس، فریاد می زدم. یه مقدار پول در جیبم بود برای بلیط برگشت گفتم یا امام رضا اگر از این حرم برم بیرون تمام دیگه. بلند شدم از کنار ضریح اومدم تو حیاط نگاه کردم به گل دسته ها گفتم یا امام رضا من حرف هامو زدم الانم دارم بر می گردم دیگه کَرم خودت. دست کردم تو جیبم که برم بلیط برگشت بگیرم دیدم پولم رو زدن ، با عصبانیت برگشتم سمت ضریح، داد زدم گفتم: حاشا به کَرمت یا علی ابن موسی الرضا! من با یه بدبختی پول قرض کردم اومدم .تو حرم دیدی جیب منو زدن؟ اگه دیدی و کمکم نکردی خیلی دور از مروته. الان چیکار کنم به کی رو بندازم اینجا،

شروع کردم با امام رضا دعوا کردن بعدهم از حرم اومدم بیرون. یک سکه ته جیبم مانده بود گفتم با این سکه زنگی به خانواده بزنم،رسیدم به یک تلفن عمومی،یکدفعه به دلم افتاد به خانواده زنگ نزن ،یک شماره الکی مال مشهد رو بگیر هرکسی برداشت پشت گوشی بهش بگو من زائر امام رضام دستم خالیه به دادم برسید، اگه گفت نه حداقل منو ندیده که خجالت بکشم، رفتم یاد گرفتم شماره های مشهد، چطوره،شماره یه خونه رو الکی گرفتم، آقای برداشت، گفت: سلام علیکم بفرمایید. گفتم سلام من زائر امام رضا هستم از تهران اومدم به خود، امام رضا هنوز غذا هم نخوردم جیبم رو تو حرم زدن می خوام برگردم پول بلیط رو کمکم کن. تا اینو گفتم ،گفت کجا هستی.

از کسی که کنارم بود پرسیدم: اینجا کجاست گفتم فلان جای مشهد گفتم فلان جا ایستادم گفت صبر کن الان میام. دیدم بایک ماشین خیلی با کلاس اومد و یه آقا صدایم زد گفت: نو فلانی هستی گفتم بله .فرمود بفرمایید مهمان من هستی غذا هم نخوردی، رفتم منزلش یک منزل خیلی شیک ، نشستیم غذا خوردیم بعد پرسید چرا بی پول شدی گفتم پول برگشت ندارم گفت چرا اومدی مشهد،حکایت خودمو گفتم .یکدفعه فرمود بدهکاریت چقدر است. گفتم دویست میلیون،دیدم دست چک شو اورد دویست میلیون نوشت گفت: با این برو قرض هاتو بده چقدر میخوای، سرمایه گذاری کنی کارت راه بیوفته گفتم ۸۰ میلیون داشته باشم بازارم شروع میشه. گفت اینم ۸۰میلیون تومن، این۸۰ میلیون وقتی وضعت خوب شد به من برگردون. گفتم صبر کن به امام رضا اگه به من نگی چرا داری این کار رو می کنی پول رو بر نمی دارم. گفت پس بشین تا بهت بگم، صدا زد یک جوانی از تو اتاق گفت پسرم بیا.

گفت بچه ام رو می بینی ۲سال پیش سرطان گرفت. در به در تو مشهدو تهران بودم ایران جوابش کردن،بردم کشورهای خارجی،سه تا آزمایش ازش گرفتن ،گفتن دوتاش مثبته اگه سومی هم مثبت بشه یعنی بچه ات رو ببر خونه چند روز دیگه جنازه شو ببر خاک کن.وقتی اینو گفتن رفتم نشسته ام تو حیاط توسل کردم به امام رضا گفتم یا علی ابن موسی الرضا من اواره شدم به مادرت زهرا قسم اگه کمکم کنی من یکی از زائرا تو هر جوری شده رفع گرفتاری می کنم هر زائری که خودت بگی نه خودم.گفت به لطف علی ابن موسی الرضا این درد بر طرف شد الان بچه ام رو ببین بعداز دوسال سالم سالمه،من دو ساله منتظر این لحظه ام که این زائری که امام رضا می خواد بگه کیه؟دیشب خواب دیدم حرم امام رضا هستم،یکدفعه علی ابن موسی الرضا صدایم زد گفت یادت هست دو سال پیش یک قولی به من دادی؟ فرمود فردا فلان ساعت یکی بهت زنگ میزنه میگه تو حرم جیبم رو زدن، بعد با من امام رضا دعوا کرده، خیلی خسته است دلش شکسته شده تو این دنیا اسیر نامردی مردم شده او زائری که می خواستی رو فردا بهت میدم.گفتم چشم آقا
تا نزدیکی ظهر منتظر بودم ظهر که تو زنگ زدی گفتی جیبم رو تو حرم زدن فهمیدم فرستاده امام رضا هستی.

برچسب ها
کلمات نام برده در سخنرانی