افتادگی حالیست اگر طالب فیضی هرگز نخورد آب زمینی بلند است . آبی که کشاورزان در زراعت سر می دهند آن قسمت هایی که بالا است آب نمی رسد آن قسمت هایی که پایئن است آب می رسد . کسانی که تکبر دارند چه آخوند باشند چه غیر آخوند چه ملا چه غیر ملا اینان ترقی نمی کنند خود شان را با سواد می دانند می گویند : من چنین هستم و من چنان هستم از خود تعریف می کنند . امام چهارم علیه السلام در دعای ابو حمزا عرض می کند : خدایا در بین بندگانت بد تر از من هم کسی
؟ با اینکه معصوم هست نمی گوید من بهتر هستم .
حاج حمزه ی تنکابنی متواضع ملاها پدر آقای فلسفی بود نزد او یکی دو سال درس خواندیم . یک درس پولی که آخوندها برای شهریه می رفتند یک درس هم خصوصی که عقب افتاده بود . صد سال ببشتر عمر کرد جنازه اش را نجف (وادی السلام ) بردند ایشان خیلبهی متواضع بودند و کنار حسنعلی که در قدیم مسجد فوت کرد . خادم آن مسجد بود می گفتند : یک حمالی فوت کرده است مسجد گلشن فاتحه است بلند می شد می رفت . کشک ساب محل بود ریش بلندی داشت کربلاء رفته بود رفتم دیدن ش پسرش هم آنجا درس می خواند .
وقتی از کربلاء آمده بود من به دیدن ش رفتم گفت : پیش از شما آیت الله تنکابلی به دیدن من آمده بود برای آش رشته کشک می سابید در عمرم آخوندی مثل او ندیدم خیلی تواضع داشت برای همین خیلی محبوب بود و همه دوست داشتند ایشان را پسرها یش هم خوب بودن یکی از پسران ش آیت الله فلسفی بود که در مشهد یک بود مشهد خالی شد کسانی هستند اما در پایه ی آقای فلسفی نیستند در هیچ کاری هم دخالت نمی کرد عمدا” شهریه هم نمی داد از کسی پول نمی گرف تا نگویند درس ش پولی است درس ش خیلی شلوغ می شد اما شهریه نمی داد چون اگر شهریه می داد چون اگر شهریه می داد می گفتند برای پول می رود خیلی زرنگ بود کاری به اری نداشت نه تکذیب نه …. خیلی معتدل بود .
آقای فلسفی هم شخصیتی بود مجتهد بود با آقای وحید خراسانی هم دوره بود آقای کوهی به کسی اجازه ی اشتهاد نمی داد فقط به دو نفر اجازه ی اشتهاد داد یکی آقای سیستانی و یکی آقای فلسفی بود با اینکه این همه مهم بود بازهم خودش را کنار می زد و از خودش تعریف نمی کرد .یک بار به نمازش اقتدا کردند بودند به ایشان خبر دادندکه فلانی اینجا است نمازش را تمام کرد بلند شد و نزد من آمد بعداز اینکه ملا شدید نگید ما کسی هستیم خود را خیلی بزرگ ندانید هم در نفس خود هم در خارج نزد مریدان خود جلو ه ندید که چنین و چنان هستم .
خاکی باشید . الان کسانی که شخصیت مملکتی هستند آنهایی که خاکی هستند با محافظ خود می نشینند و صحبت می کنند بعضی از این شخصیت ها سر سفره ی افطار به محافظ خود می گویند : بیاید بنشینید . مثل امام هشتم . امام هشتم ومهتر ها کسانی که اسب ها را تیمار می کردند اینان را صدا میزدند گفتند : آقا برای شما بد است شما شخصیت هستید امام فرمودند : ساکت باش کسی بر کسی برتری ندار مگر به تقوا .
همه اولاد آدم هستیم کسانی که از امام رضا علیه السلام یاد گرفتند شخصیت مملکتی اگر بنشینند با همین محافظ ها ی خود حرف بزنند خاکی باشتند اینان ترقی می کنند اما اگر در اتاق ریئس اداره ببندد و کسی را راه ندهند خود را متزلزل کرده و دوره ی بعد رأی نخواهد آورد به زمین می افتد . افتادگی آموز اگر طالب فیضی هر گز نخورد آب زمین که بلند است .
