×

حالِ مضطر

شماره : 1623
تاریخ : 25 آگوست 2019
2,318 : بازدید
دانلود این سخنرانی
1.7 مگابایت
4 دقیقه و 16 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

بعد از نماز صبح نیم ساعت سر مان را روی مُهر و ذکر یونیسیه را بگوئیم تا اشک مان دربیاید . نادر شاه رفته بود مشهد برای زیارت امام رضا علیه السلام یک نابینایی دم در ایستاده بود و گدایی می کرد نادرشاه از او سئوال کرد چه کسی هستی ؟ گدا گفت : قربان نابینا هستم آمدم شفای چشمم را از حضرت بگیرم مردم هم یک کمکی می کنند تا روزگارمان بگذرد . گفت : چند وقتِ اینجایی ؟ گفت : قربان یک پنج سالی است .

گفت : پنج سال است اینجایی شفا تو نگرفتی !! گفت : شاید مصلحت نبود گفت : من این حرف ها سرم نمی شود مأمور ها مواظب باشید این در نرود من می روم زیارت و بیام یک ربع بیشتر هم طول نمی کشد در این زمان شفای خود را گرفتی ؛ گرفتی . نگرفتی می دهم سرت را از بدنت جدا کنند . گفت : آقا من نمی خواهم شفا بگیرم گفت : نخیر باید شفای خود را بگیری . نادرشاه رفت تا آمدنش این گدا از عمق وجودش ذجه می کشید ” امن یجیبُ مضطر “ُ رو گدا همان لحضه فهمید .

اگر یک دقیقه در عمرمان حال اضطرار به ما دست دهد …آقای خادم برای من توضیح داد و گفت : روزهایی که من گرفتار دام اعتیاد بودم یک روز تریاک را نخ بستم و از سقف آویزان کردم گفتم : نگاه نکن تو دو گرم هستی و من شصت کیلو ! من از تو خیلی ضعیف تر هستم ؛ تو خیلی پهلوانی ؛ تو زورت به من می رسد ؛ تو به من رحم کن . بعد دیدم این خیلی قوی است پس باید به قوی تر از آن پناه ببرم . گفت : اینجا فهمید م که ” اعوض به الله من الشیطان رجیم یعنی چی ” یعنی چی .

خدا می فرماید : به من پناه ببرید این شیطان حریف شماست ؛ زورش به شما می رسد ؛ بیچاره می کند شما را ؛ خاک بر سرتان می کند ؛ پشت تان را به خاک می مالد ؛ خودتان که از او قوی نیستید !! من قوی ترم . گفت : باهمه ی وجودم این آیه را فهمیدم . نادر رفت و آمد دید گدا شفا پیدا کرده است گفت : آن چهار سال شوخی می کردی اگر این ذجه ای که در این یک ربع زدی همان لحضه ی اول زده بودی امام رضا علیه السلام شفا می داد . امام رضا علیه السلام دید داری شوخی می کنی خوب اوهم با تو شخی می کرد !!

جدی باش من هم جدی می گیرم من به سجده بیفتم بگم : خدا یا این بداخلاقی که از سرطان بدتر است را از من دور کن ؛ این حسادت که از ایدز بدتر است را از من دور کن ؛ دو تا کاسب که یکی از آنها کاسبی اش گرفته من چرا باید حسادت کنم به او وناراحت بشم ! این کمالی دست آورد تا توهم از کمال دیگری نیفتی به غم . چرا اگر بیمار شدیم از عمق وجود مان این را بخواهیم ؛ خدا به ما می دهد .

برچسب ها
کلمات نام برده در سخنرانی