پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روایت آورده است : برای یک مسلمان سزاوار نیست که بخوابد مگر اینکه وصیت نامه اش زیر سرش باشد . مقصود پیغمبر این نیست که وصیت نامه اش زیر متکایش باشد مقصود این است که آماده باشید البته خود وصیت هم اگر فرد بدهی داشته باشد چه حق الله و چه حق الناس بر انسان واجب می شود حداقل یک چیزی بنویسد که اگر از دنیا رفت این بدهی ها را بدانند .
چون این ها گیر هستند بخصوص که اگر آثار مرگ پیدا باشد که در قرآن هم آمده است که اگر آثارمرگ پیدا شد مثلا” یک مریضی چیزی …. آن دیگر واجب است آن جایی که بدهی به گردن انسان هست (حق الله و حق الناس ) که واجب است ولی آنجایی که نیست مستحب است . اینکه پیغمبر فرمود : سزاوار نیست مسلمان بخوابد مگر اینکه وصیت نامه اش زیرسرش باشد یعنی اینکه آماده بودن .
اولا” چه پیر چه جوان پیغمبر سوا نکرد درهم است . پیر و جوان فرقی ندارد .
ثانیا” فرض کنید که به جوانان تظمین داده اند که تا هشتاد سالگی از دنیا نمی روند باز هم انسان احتیاج به یاد مرگ دارد اتفاقا” جوانان بیشتر احتیاج دارند چون تا جوان است باید یاد مرگ را بر روی تازیانه ی سلوک برای خود قرار دهد برای رشد خود .
وگرنه وقتی انسان پیر شد و فرصت هایش از دست رفت صفات و ملاکات زشت ش در وجودش ریشه دار شد قوایش هم در پیری تحلیل می رود . آن موقع که نزدیک مرگ می شود کاری از دست ش بر نمی آید که فقط باید حسرت بخورد که من چه صفات زشتی دارم ای کاش در جوانی این ها را در خود رفع می کردم . در نتیجه جوان به یاد مرگ محتاج تر است تا خود را اصلاح کند که بعد ها حسرت نخورد .
خداوند مرحوم علامه ی جعفری را رحمت کند . استاد ایشان آیت الله حاج مرتضی طالقانی بود مرحوم آیت الله بهجت هم باایشان رفیق بود حاج طالقانی تا چهل سالگی در اطراف طالقان چوپان بود و بخاطر اینکه یک زمینه ی سالم داشت خدا یک دستگیری کرد و به دل ش افتاد طلبه شد و درس خواند و مراقبه ای داشت از اوتاد شد ایشان . علامه ی جعفری می فرمودند : من در حجره نزد حاج طالقانی درس می خواندم در نجف دو سه روز به محرم مانده بود رفتم پیش ایشان در حالی که سالم بود گفت :
آقا درس تعطیل است فکر کردم قاطی کرده است برای اینکه محرم است چون در محرم حوزه ها تعطیل می شوند گفتم : حاج آقا هنوز دو سه روز مانده است به محرم درس ها برقرار است فرمود : نه تعطیل است ” خر طالقان رفته است فقط پالآن ش مانده است ” روح رفته است و فقط جسم مانده است بعد یک ( لاإاله الا الله) گفت و اشک ریخت علامه جعفری می گوید : فهمیدم که دارد خبر از رفتن ش می دهد .
اینکه می گوید تعطیل است یعنی برای همیشه درس تعطیل است نه فقط برای امسال . می گوید : به ایشان گفتم حاج آقا پس یک درس دیگر به ما بدهید چون می دانستم این لحظات ، لحظات آخرش است چیزهای نابی است . بعد یک بیت شعر خواند : گفت
[ تا زدست ت می رسد شو کار گر
چون فتی از کار خواهی زد به سر ]
من بلند شدم دست ش را ببوسم نگذاشت گفت : صورت و پیشانی اش را بوسیدم آمدم بیرون بعد یکی دو روز بیشتر نگذشت که بهر حال از دنیا رفت .
