×

منافقین در روز غدیر (بخش ۱)

شماره : 1617
تاریخ : 20 آگوست 2019
1,334 : بازدید
دانلود این سخنرانی
4.1 مگابایت
6 دقیقه و 58 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

پیامبر عزیز صلی الله علیه و آله بیست و سه سال هرچه مردم خواستند : استدلال ؛ معجزه ؛ آیه آورده است . عملا” هم نشان داده است که اگر اسلام اطاعت شود چقدر زود جلو می رود از عربستان مجهول غدر قابل ذکر تبدیل شده است به جامعه ی اسلامی که به روم و خسرو پرویز ایران شاخ و شانه می کشد. نه اسلحه بلکه فرهنگ ش همان پیامبری که بیست و سه سال سانتیمتری درک ش کردند .

آخر عمر شریف ش می گوید : همه ی شما که هشتادو چهار پنج تا جنگ را همراه من بودید همه ی شما که کار کشته و جانباز دوران من هستید همه آ ماده شوند یک لشکر درست کنیم .فرمانده یک جوان نوزده ساله است عصام این زید ؛ هیچ کدام تمکین نکردند اینقد معطل کردند تا پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفتند . زیر بار پیغمبر نرفتند !! او که پیغمیر بود کتاب آسمانی ؛ وحی ؛ شقل الغمر ؛ معجزه ؛ فکرا” قبول دارند اما قلبا” نمی آیند !!

ما این همه تجربه و سابقه یعنی هیچی !! دائم مومنین در همه ی صحنه ها در معرض امتحاناتی به این سختی هستند چه حواس شان باشد چه نباشد .خوب این چه ربطی به غدیر داشت ؟ اتفاقا” غدیر را از این زاویه باز نکردیم متأسفانه . پیامبر عزیزی خوش خوش با امّت ش آمده ؛ آمده ؛ آمده ؛ آنقد مهربان و رحمت العالمین است همه را جذب کرده است مردم هم خوب آمدند با او .هجرت کنید : چشم ؛ شیب ابیطالب : چشم ؛ بریم به جنگ : چشم ؛ آواره شوید از خانه هایتان : چشم ؛ برید مسجد ضراء را آتش بزنید : چشم ؛ چرا برای همه آیه آمده است ؟ همه را آورده است.

بیست و سه سال پخته هفتاد روز به رحلت ش گذاشته توی تنگ ترین نقطه و سخت ترین آزمون !! مگر می خواهد چه بگوید ؟ می خواهد بگوید : آی مردم همان خدایی که به من دستور داد مسجد ضراء را آتش بزنید من به شما می گفتم شما می گفتید : چشم و می رفتید آتش می زدید ؛ همان خدایی که به من دستور داده هجرت برید یک جایی که بتوانید دین خود را جلو ببرید ؛ همان خدایی که به من دستور داده است در مقابل کفار و مشرکین نباید لبخند بزنید ؛ همان هایی که شما اطاعت کردید ؛ همان به من دستور داده است در این نقطه بیستم و علی این ابیطالب را بعنوان جانشین تام خود معرفی کنم .

چه اتفاقی افتاد !! قلب ها نکشید اما پوشش نفاق رو بر رویش گذاشتن و آمدند بیعت کردند . فقط یک نفر نتوانست نفاق خود را حفظ کند بیرون زد و آمد جلوی پیامبر و با اعصبانیت گفت : فلانی بیست و سه سال هرچی گفتی ما گفتیم : چشم ؛ دختر زنده بگورنکن چشم ؛ قبیله های دیگر را غارت نکن چشم ؛ نماز ؛ روزه ؛ خمس ؛ زکات ؛ حج ؛ جهاد ….هرچی گفتید گفتیم چشم . این یک دانه را از کجا آوردید که بعد از شما این جوان بشود همه چیز ما ؟!

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند : برادر ِ من ؛ من که این همه توضیح دادم ؛ آیه نازل شده است ذهن قبول کرده است که این پیامبر است و هرچیزی هم گفته : گفتیم چشم . الان هم قبول کرده است که آیه آمده است . قلب ش نمی کشد می گوید اگر این طور است به خدا بگو همین الان عذابی بر من نازل کند من نابود بشوم جهنم بروم اما یک روز زیر یوق حضرت علی علیه السلام نروم !! در جا عذاب نازل شد . فرق و گناه این با بقیه فقط این بود که ‌ بقیه خیلی منافق بودند این نتوانست توی نفاق گیر کند و کفرش زد بیرون و گفت : من نمی پذیرم . بقیه گفتند : ای علی تبریک ؛ تبریک تو امروز مولای من و همه ی مومنان شدی .

اولین کسی که با حضرت علی علیه السلام بیعت کرد اولین کسی بود که هیزم آورد پشت خانه علی . مگر چه اتفاقی افتاده است ؟ ذهن ها نمی تواند منکر شوند .تکان بخوریم ممکن است همینجا سنگ شویم ولی قلب ها نمی پذیرد . در دعوای بین پذیرش ذهن و نپذیرفتن قلبی چیز ننگی رو می شود به نام نفاق .در ظاهر می گوید : به به رسول خدا چه خوب ولی بر ما گذاشتی ؛ در قلب می گوید : کی می شود ما این را بکشیم و را حت شویم !! این می شود نفاق . لحضه های شیدایی زکه حیدر می گیرم نور مطلق می نوشم از سیاهی پرگیرم تشنه ی عشق رویت از غمِ جز او سیرم . ای همه رویایم تو کن به وصلت تقدیرم . آرزویم آبرویم گفتگویم یا مولا .

برچسب ها
کلمات نام برده در سخنرانی