×

شفای دختر مسیحی

شماره : 1003
تاریخ : 1 اکتبر 2017
3,931 : بازدید
دانلود این سخنرانی
۴ mb
۹ دقیقه ۵ ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

◆ #متن_سخنرانی حاج آقا علوی ◆

◼️ شفای دختر مسیحی ◼️

میر لشکرم سقّای حرم اباالفضل
فکری کن برااشک دخترم اباالفضل

درشب عاشورا امام حسین علیه السلام به یارانش فرمودند : فردا همگی کشته خواهیم شد بنابراین؛ بروید با عیال و بچه های خود وداع کنید. و بعد از این که همه رفتند و امام حسین علیه السلام تنها ماند ؛ درحال جستجو در اطراف متوجه صدای گریه ای شدند.
و به طرف صدای گریه آمدند ؛ دیدند که ماه بنی هاشم شمشیر را بر زمین نهاده و زانوی غم به بغل گرفته است و دارد به آسمان نگاه می کند . ناله آرام عباس ابن علی به گوشَش رسید. و در همین حین ؛ حضرت ابولفضل متوجه امام حسین علیه السلام شد و خیلی سریع بلند شد و اشک های خود را پاک نمود. بعد امام حسین علیه السلام با تعجب گفت!! عباس تو اینجا نشسته ای؟ من به همه گفتم برید با خانواده خود وداع کنید ، توچرا نرفتی؟ حضرت عباس فرمود: قاسم رفته پیش خواهرانش ؛ علی اکبر رفته پیش مادر وخواهرانش ؛ خوب من کسی رو ندارم! کجا بروم؟ حضرت امام حسین علیه السلام فرمودند : مگر زینب خواهرت نیست؟ بیا برو پیش زینب منتظرت است…

حضرت اباالفضل، نهایت ادب بودند. بچه های اهل حرم با او بسیار مانوس مشهور بودند. ببینید خدا چه مقام و منزلتی به حضرت اباالفضل داده؛ همین بس که: وقتی به زیارت امام حسین علیه السلام می روید ؛ می گویید: «سلام بر تو ای اباعبدلله» زمانی که به حرم حضرت علی علیه السلام می روید ،می گوید «السلام علیک َ یا اباالحسن یا امیرالمومنین» در حرم امام رضا علیه السلام می گویید: «السلام علیک َ یا اباالحسن الرضا» ولی وقتی تو حرم اباالفضل العباس علیه السلام وارد می شوید می گویید: « و سلام خدا و سلام ملائکه ی خدا نثار و ایثار تو ای پسر امیرالمومنین»

زمانی که ضریح حضرت اباالفضل رو برای کارهای اداری به تهران آوردند تا از آنجا به عراق ببرند؛ مردم تقاضا کردند که ضریح رو بگذارید تا ما با او وداع کنیم و بعد ضریح را مقابل اداره ی اوقاف گذاشتن؛ در این حین، فردی مسیحی که یکی از تاجران بزرگ تهران بود؛ تک دخترش بیمار بود و دکترها جوابش کرده بودند، آن شب بیرون می آید از منزل تا شاهد مرگ دخترش نباشد و بعد از اینکه به خانه برمی گردد کار تمام شده باشد ، در همین زمان که خیابان رو دور می زد؛ ناگاه صدایی به گوشش می رسید که مردم در کنار ضریح داشتند وداع می کردند:

ای با وفا اباالفضل اباالفضل
مشکل گشا اباالفضل اباالفضل

گفتی بی هوا ادرک یا اخا اباالفضل
بی تابی نکن پا نشو از جا اباالفضل
پهلوان ِ من نَبینَمَت شکستی
چشمانت را چرا به سَمتِ خیمه بستی؟
فدای سرت چرا شرمنده هستی
بازو می زنی ؛ ولی نمانده دستی
افتادم زپا آخ کمرم اباالفضل
مادر آمده با قد خمم اباالفضل
ای نازنین برادرم تنها امید لشکرمم
ای نازنین برادرم تنها امید لشکرممم.

✨🌹✨
■ #ویژه_ماه_محرم ■

برچسب ها
کلمات نام برده در سخنرانی