×

خدای شما کیست؟

شماره : 1640
تاریخ : 5 سپتامبر 2019
2,324 : بازدید
دانلود این سخنرانی
3.7 مگابایت
6 دقیقه و 29 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

بعضی ها خدا یشان پول و مقام است . در تاریخ مسعودی آمده است : حضرت علی علیه السلام نشسته بود پیغمبر وسط و زبیر کنارشان نشسته بود رسول خدا صلی الله علیه و آله یک لحضه نگاه کردند دیدند زبیر زل زده بود تو چشمان مبارک حضرت علی علیه السلام و لبخند می زند آقا رسول خدا صلی الله علیه و آله آرام دست گذاشتند روی پای زبیر و فرمودند : زبیر علی را دوست دارید ؟ یک جمله گفت : یا رسول الله خدا من را فدای علی بکند رسول الله فرمودند : زبیر یک روزی شمشیر روی علی نکشید !! گفت : دستم بشکند که آن روز بیاید .

وقتی جنگ جمل شد شمشیر را گرفت و به میدان آمد حضرت علی علیه السلام فرمود : زبیر شمشیرت را زمین بگذار من هم زمین می گذارم دو دقیقه خصوصی با تو حرف دارم دوتایی بدون شمشیر به میدان آمدند حضرت فرمود : یادت هست آن رو که نشسته بودیم کنار هم پیغمبر روی پایت دست گذاشت !! یک دفعه ای لرزید و گفت : بله یادم است برگشت سوار اسب شد فرار کند در راه خودی ها او را کشتند . زبیر چه شد چه به سرت آمد ؟ تو که با امیرالمومنین بودی و در خانه ی حضرت زهرا سلام الله علیها از حضرت بی بی دفاع کردی !!

چه شد که حضرت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها همه را خیلی راحت کنار می زاری ؟! یازده تا کاخ درست کرده بود در بیست و خرده ای سال سکوت امیرالمومنین حالا می گفتند : دنیا را ول کن و به رکاب حضرت علی علیه السلام بیا می گفت : نمی توانم از این یازده تا کاخ م بگذرم . بعضی ها خدا شان پول است برای پول حاضرند هر کاری بکنند لذا زمانی که در قبر از او سئوال می کنند خدایت کیست ؟ ملک خدا جواب می دهد : پول این خدا نداشت .

بعضی ها خدایشان شهوت است تمام زندگی شان بوی نجاست گناهِ شهوت می دهد تمام زندگی شان هرزهِ گری چشم ؛ هرزهِ گری زبان ؛ مزاحمت برای ناموس مردم . فرمود : به ما خیلی سخت گذشت زمانی که ما را در بازار شام گرداندند دیدیم یک سری از مردها به ناموس پیغمبر به چشم بد زل زده اند اهل بیت رنج می کشند از این نگاه لذا فرمود : وقتی در قبر می گویند خدای تو کیست ؟ برمی گردد سکوت که می کند ملک خدا می فرماید : خدای این شهوت بود این همه ی زندگی اش بوی نجاست شهوت می دهد .

ببینید غربی ها را محرم و نا محرم ندارند ؛ غربی ها ناموس ندارند که بخواهند از ناموس شان دفاع بکنند ؛ غیرتی برایش نمانده است خدا جایش را عوض می کند لذا امام حسین علیه السلام …. حضرت زینب سلام الله علیها پرسید برادر یک معرفی دیگری بکن اتمام حجت کن آقا به بالای شتر رفت و ایستاد با صدای بلند گفت : اگر نمی شناسید که می شناسید !! ” انا حسین ابن علی ” یک دفعه ای همه همه ای به پا شد آقا داشت صحبت می کرد و اینان شروع کردند به زدن شمشیر و نیزِ به هم تا صدای امام حسین علیه السلام بلند نشود .

آقا برگشت ؛ بی بی فرمود : چرا این طوری کردند ؟ آقا فرمود : اینان لحضه شماری می کنند من را بکشند بروند تو بغلِ نا محرمان و شهوات شان ؛ خدا یشان عوض شده بود . بعضی ها جوری دیگر ؛ خدا یشان زن و بچه شان هستند ؛ حلال هستند اما خدا شده بچه اش . حرثمه با حر تصمیم گرفتند به سمت ابی عبدالله بر گردند حر می دانست اشتباه کرده است حر داشت فکر می کرد بعد به حر گفتند : به چه داری فکر می کنی ؟

گفت : من خجالت زده ی این آقا هستم می خواهم دنیا و زندگی کلِ هستی ام را کنار بزنم تا حسین هستی ام شود . یا امام حسین علیه السلام تو از این به بعد از پدر و مادر و از خودم و زندگی ام مقدم تر هستی . دقدقه ی اصلیِ زندگی من حضرت سیّد الشهدا است خدای متعال . به حرثمه گفتند : تو به چه فکر می کنی ؟ گفت : نگران بچه ام هستم بچه ام چه گناهی دارد ؟ شهید محمد بلصلی و مدافعان حرم اگر اینا می خواستند دقدقه شان بچه ها یشان باشد که نمی رفتند ؛ آقا رضا حاجی زاده که نمی رفت !!