×

تحمل بداخلاقی های دیگران

شماره : 1445
تاریخ : 19 نوامبر 2018
2,684 : بازدید
دانلود این سخنرانی
2.1 مگابایت
4 دقیقه و 38 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

توی این قصه الان مهم ترین مشکل جامعه ما بداخلاقی است.تحمل نداریم ازبالاتاپایین تحمل مان کم است زود از کوره درمیام وبه اثارش هم توجه نمی کنیم!که آقامن یک شهردارهستم یک حرف براثربداخلاقی بزنم یک شهر گرفتارمی شود؛من امروز یک استان دارم ؛یک وزیرم؛وکیلم ؛ریئس جمهورم من باید بعضی ازچیزهارانگویم اشکالی ندارد.خون خوروخاموش نشین.بادل خونین لب خندان بیاورهم چون جام.جام راببینید شراب قرمزاست مثل خون می مانددلش خون است ولی لبش خندان است حافظ که بی خودحافظ نشده است!ازهرچیزی استفاده مناسب کرده است.بادلِ خونین لب خندان بیاورهمچون جام نیگَرد زخمی رسدآیی چون چنگ اندرخروش.اگرآستانه تحمل مان وصبوری مان…..

مایک استادداشتیم آنقدرصبوربودیک روز سردرس این بچه ها های سئوال پرسیدندوانتقادکردندهرچه استاد توضیح می دادندبچه ها می گفتند:ماقانع نشدیم!آخرش هم مااین پیرمردراذلّه کردیم.آخرش گفت:والامن پنجاه وچندسالم هست ونمی فهمم شما چی می گوید؛إن شاءالله یکم بزرگترکه شدم شایدمتوجه بشم وبتونم جواب شما رابدهم.

یک مردی بود درحالاتش نوشتندکه خیلی صبور بود؛گفتند:یک روزی مابایداین رااعصبانی بکنیم بیچاره نصف شب خواب بود دوسه نفراز این رِندهای عوضی آمدند درخانه ی آقاودرزدندوساعت دوی نصف شب آمددم دردگفت:بفرماید؟گفتند:حاج آقایک مسئله ی بسیارمهمی پیش آمده می خواهیم بپرسیم؛گفت:خوب بفرماید:گفتند خیلی ببخشیدومعذرت می خواهیم می خواهیم ببینیم که این فوضولات آدمی چه مزه ای داردمادعواکردیم الان نزدیک بُکش بُکش.می خواستیم آقارااعصبانی کنیم؛آقافرمودند:که راستش حالاکه مسئله مهم است چشم عرض می کنم: این اولش یکمی شیرین است بعدترش می شود آخرش هم تلخ است مدتی می ماند.یکی ازاین نانجیب ها گفت:ببخشیدآقاشما میل فرمودید؟گفت:نه پسرم من از عوارض ش فهمیدم اول مگس می نشیندبعدپشه می افتدآخرش هم کرم می افتدفهمیدم که این آثاررادارداگر فرمایش دیگرهست من درخدمتم. گفتند:نه آقاببخشید.

حضرت امیرالمومنین علیه السلام غلامش راصدازد.این ابوالحدیدسنّی هست نقل می کند:جواب نیامد؛غلام جواب نیامد؛غلام جواب نیامد!گفت:شایدرفته آمددررابازکرددیدبیرون نشسته بی انصاف پاهایش را بالاداده است وآفتاب می گیرد.نمی شنوی که صدایت می کنم غلام؟گفت:چراآقا شنیدم گفت:پس چراجواب نمی دهید؟گفت:راستش خسته بودم شماهم می خواستید من رابفرستید دنبال یک کاری جواب ندادم!می دانم شمااینقدرآقاییدکه سراین چیزها اعصبانی هم نمی شویدگفتم:آقاکه ارباب من است مولای من هم است اعصبانی که نمی شودمن هم حال ندارم نشستم اینجا!فرمودبله اعصبانی نشدم.ماآن تحمل هارانداریم ولی یک خورده سنخّیت!یکمی تحمل وبردباری یک سرِسوزن گذشت یک جومردانگی….

برچسب ها
کلمات نام برده در سخنرانی