خداوند رحمت کند مرحوم علامه ی جعفری را محمد تقی جعفری ایشان استادشان حاج مرتضی ی طالقانی بود . مرحوم آیت الله بهجت هم با ایشان رفیق بود حاج آیت الله طالقانی فوق العاده رود .حاج مرتضی ی طالقانی تا چهل سالگی ؛ اطراف طالقان(همین اطراف قزوین) چوپان بود .ولی بخاطر یک زمینه سالمی که درش بود خدا یک دستگیری کرد و یک مرتبه به دلش افتاد آمد طلبه شد و درس خواند حسابی و حسابی هم به خودشان مراقبت داشتند ایشان از اوتاد بودند .کسانی از ایشان چیزهای عجیبی نقل می کنند .علامه ی جعفری می فرمودند که : من پیش ش در حجره درس می خواندم در نجف .می گوید : دو سه روز مانده بود به محرم ؛ ایشان سالم بودند مریض هم نبودند ! رفتم نشستم پیش ش یک اشاره ای کرد آقا تعطیل است درس ؛ حالا خدارحمتش کند فکر کردم قاطی کرده است و دارد اشتباه می کند چون الان محرم هستش و محرم حوزه ها تعطیل می شود .گفتم : حاج آقا دو سه روز هنوز مانده تا محرم درس ها برقرار است . فرمود : نه تعطیل است .(خرِطالقان رفته فقط پالان مانده 🙂 روح رفته است و فقط جسم مانده بعد یک لا الاه اِلله گفت : اشک ریخت علامه ی جعفری می گوید : فهمیدم که دارد خبر از رفتنش می دهد اینکه می گوید : تعطیل است یعنی برای همیشه درس تعطیل است نه فقط برای امسال. می گوید : به ایشان گفتم : که حاج آقا… پس یک درس دیگه به ما بدید می دانستم این لحظات لحظات آخرش است دیگه چیزهای ناب است .گفتم : حاج آقا یک درس دیگر به ما بدید یک بیت شعر خواند وگفت :
تا زِدستت می رسد شو کارِگر
چون فتی از کار خواهی زد به سَر
.بعد یک الاالا ه الله گفت : من بلند شدم دست ش را ببوسم هرکاری کردم زورش هم زیاد بود نگذاشت صورت و پیشانی اش را بوسیدم وآمدم بیرون .می گوید : یک دو سه روز بیشتر نگذشت که بهرحال از دنیا رفت .