×

امتحانات حضرت ابراهیم (ع) ـ بخش۱

شماره : 1382
تاریخ : 3 آگوست 2018
3,152 : بازدید
دانلود این سخنرانی
2.5 مگابایت
7 دقیقه و 32 ثانیه
ارسال نظر
متن سخنرانی
متن سخنرانی

◆ #متن_سخنرانی حاج آقا ماندگاری ◆
🔷 امتحانات حضرت ابراهیم (ع) ـ بخش۱ 🔷
یکی از سخت ترین امتحانات بشریت امتحان محبت است. خداوند برای حضرت ابراهیم چهارامتحان گذاشته است:
❶ اولین امتحان حضرت ابراهیم از #مـال_او بود. حضرت ابراهیم گوسفند داشتند (برای چرای دام) به بیابان رفتند، صدایی در بیابان شنید: 〖سُبُّوحٌ قُدُّوس رَبُنا و رَبُ المَلائِکَه وَالرُّوح〗 و به صاحب صدا گفت: یک بار دیگر نام محبوب من را ببر! یک سوم گوسفندانم را به تو میدهم، یعنی نام محبوبم را از گوسفندانم بیشتر دوست دارم. او یک بار دیگر گفت :〖سُبُّوحٌ قُدُّوس رَبُنا و رَبُ المَلائِکَه وَالرُّوح〗 ، حضرت ابراهیم گفت: یک بار دیگر ببری یک سوم دیگرش را می دهم. یک بار دیگر هم ببری، یک سومِ سومش را هم می دهم، همه ی گوسفندانش را طرف صاحب صدا فرستاد، همه گوسفندانم را به تو بخشیدم ، چون تو نام محبوبم را بردی و به من لذت دادی!…
صاحب صدا آمد و گفت: ابراهیم! نمره ات بیست شد. امتحانِ قشنگی داده ای! من از طرف خدا آمده بودم تا با مالت امتحانت کنم.
همه ما دوست داریم خدا گره بزرگ فرج را باز کند، خداوند از ما می پرسد: آی نازنینا! شما که دوست دارید من گره فرج را باز کنم، چند تا گره کوچک مالی مردم را باز کردید؟!! بعضی از گره ها صد هزار تومانی است، بعضی ده هزار تومنی… چند تا گره باز کردید؟!!
از مالت خرج کن بگو: خدایا من در حد توانم گره یکی را باز کردم تو هم گره فرج ما را باز کن! چون تا آقای ما نیاد فرج ما نمیشه مردم!
حضرت ابراهیم امتحان مالی شد، حق تقدم را فهمید، که بین محبوب و مال ، حق تقدم با خداست. هرکس این را بفهمد، خمس ، زکات و انفاق دائمی در زندگی دارد.
خداوند به حضرت خدیجه (س) فرمود: یا من و پیغمبر یا مالت؟ حضرت خدیجه(س) گفت: «خدایا من حاضرم همه ی مالم را بدهم اما تو و پیامبرت را داشته باشم». اگر مردم حق تقدم را خوب رعایت کنند توجامعه ی ما نباید فقیر پیدا شود.
اگر فقیری اومد و از شما کمکی خواست، با اینکه نمیدانی راست میگوید یا دروغ، او را ناامید نکن و به اوکمک کن! خانوم شهید خلیل نعیمی نقل میکرد: شهید نعیمی هرفقیری آمد ناامیدش نمیکرد. به او گفتم حاجی! خوب اینها بعضی هایشان دروغ میگویند، چرا کمک میکنید؟!
گفت: مگر ما به خدا دروغ نمی گوییم!!