×
متن سخنرانی
متن سخنرانی

حضرت عباس علیه السلام عجیب به مادرش ادب می کرد . زمانی که بچه به دنیا آمد قنبر دوان دوان به مسجد آمد و به نخلستان خبر داد آقا بیل دست ش بود انداخت پاهای مبارک ش گِل آلود بود راه افتاد قنبر می گوید : وسط راه گفتم : هروقت خبر خوبی می دادیم به ذهن م آمد ایشان یک مشت لقی به ما می داد ؛ حضرت همین طور که داشتن می رفتند برگشت و بغل باز کرد مشت لق قنبر این بود که امام زمان ش او را در بغل بگیرد .

به سیّد مهدی گفتند : بحرالعلوم می شود امام زمان را دید ؟ گفت : آخر اینطور !! اگر بگویم نه ؛ خوب بارها من را در آغوش گرفته است ؛ بگویم نه ؛ هم که آن روایات …. قنبر می گوید : من حضرت که من را در آغوش گرفت دیگر نمی دانستم که زمین هستم یا در آسمان م برای نوکری ائمه محدودیت به خرج ندهیم بلکه عمر مان را در این راه بگذاریم . زمانی که وارد منزل شد بی بی جناب ام البنین فرمود . آقا فرمود : حال تان چطور است ؟ به دعای امیرالمومنین حال کنیزتان خوب است بعد آقا فرمود : بچه کجاست ؟

فرمود : داخل اتاق است . بعد فرمود : پسرتان داخل اتاق است نه بچه مان یعنی اگر بحثی و نوری است به وجود شما است . حضرت آمدن کنارِ گهواره پارچه ای قمیس دورِ کمر بچه بستند ؛ دو تا چشمان ش را بوسید سرش را بوسید چند جای سینه را بوسید روی خود را به دیوار کرد بچه را به سینه خود چسباند بی صدا و می لرزید .

جناب ام البنین آمد و فرمود : آقا مگر خلقت ش ناقص است ؟ فرمود : نه خداوند به احسن صورت خلق کرده است . فرمود : این دوتا دست قطع می شود رنگ ام البنین پرید . آقا چه زمانی ؛ چطوری ؛ کجا ؛ چرا ؟!! فرمود : در کربلا در روز عاشورا . به اشاره ی امام حسین علیه السلام تا این را فرمود : ام البنین لبخند زد بعد فرمود : خدا عوض آن دو تادست دوتا بال به او می دهد .