×
متن سخنرانی
متن سخنرانی

آقا سید مهدی آشتیانی داستانی را نقل می کند : قریب هفتاد یا هشتاد سالِ قبل پدری در شهر تهران مریض شد او را نزد طبیب بردند ، طبیب پدر را معاینه کرد به پسر بزرگ گفت : پدر تان سه روز دیگر از دنیا می رود به منزل ببرید و مهیا کنید برای رفتن ، پسر پدرش را به منزل آورد خوب حالا چطور به پدر بگو ییم سه روز بیشتر از عمرش باقی نمانده ؟ خلاصه به پدر گفتند و پدر به بچه ها یک نگاهی کرد وگفت : من یک وصیّیت دارم مردش هستید عمل کنید ؟ گفتند بله بابا یک وصیّیت که کاری نداره هرچه باشد انجام می دهیم . آقا فرمود حالا که من دارم از دنیا می روم وسه روز دیگر هم عمرم تمام می شود من را به طرف خراسان حرکتم بدهید بگذارید زائر امام هشتم از دنیا بروم . آقا فرمود: هر کس از منزل خود حرکت می کند زائر است ؛ بچه ها گفتند : بابا دکتر گفته است : حرکت برای شما خوب نیست . گفت: مگر قرار نیست من سه روز دیگر بمیرم ! امروز توی راه می میرم ؛ اما زائر امام رضا علیه السلام از دنیا می روم . بعضی ها رِند و زرنگ هستند . آن زمان مثل حالا نبود که آموبلانس باشه چهار پایه ای آماده کردند و برانکاردی درست کردند بابا را روی آن خواباندند و خانوادگی حرکت کردند . مصافتی از تهران را که رد کردیم حال بابا بد شد ؛ پدر می گفت: یک طوری بهم ریختم که ؛ (کما) زن و بچه ام فکر کردند از دنیا رفته ام ؛ شروع کردند به خودزنی و نالیدن اما خودم می دانستم که از دنیا نرفتم توی عالم کما و بی هوشی دیدم در سرزمین مِنا هستم چهارده خیمه ی نورانی کنارِ هر خیمه آقایی و غلام ایستاده است وارد خیمه اول شدم دیدم رسول خدا (ص) نشسته اند ؛ آقا فرمودند تو زائر پسرم علی علیه السلام هستی. خیمه ی دهمی فهمیدم این چهارده خیمه . در هر خیمه ای یک معصوم نشسته است وارد خیمه ی امام هشتم علیه السلام شدم عرض ادب کردم آقا گفتند: بیاید بنشینید. دستِ آقا را بوسیدم آقا فرمودند : چه کار دارید ؟ گفتم : آقا من مریض هستم همین الان که در محضر شما هستم زن و بچه ام دارند خودرا می زنند ؛ میشه دعا کنید تا خوب شوم . آقا فرمودند : بله دعا کردم مریضی تون هست اما عمرت دیگر کوتا ه نمی کند .چون انسان های بیمار مومن ترهستند و بیشتر خدا را بندگی می کنند.گفتم : آقا بیماری من سبب پرسش دلدار شد هزار هزار زائر به مشهد می آیند و شما را نمی ببینند ؛ حالا این مرگ و مریضی ما موجب دیدار شما شد . آقا خواهش دوم دارم این تودهی ها وروسی ها می خواهند به ایران حمله کنند همه نگران خراسان هستند حرم امام شان! اتفاقی می افتد یا نمی افتد ؟ از گونه های امام هشتم علیه السلام سرازیر شد فرمودند : به شیعه بگو : هفتاد سالِ پیش ؛ تا وقتی علم عزای جدّ غریبم بر درِ خانه ها و بر معذن مساجد تان برپا ست هیچ کسی هیچ غلطی نمی تواند بکند ؛ گفتم آقا خواهش سوم دارم آقا فرمودند : بگو : گفتم : آقا فقیر هستم خسته شدم از این همه فرستادن و بدرقه کردن حاجی ها یک بارهم خودم می خواهم بروم قبرستان بقی را ببینم آقا فرمودند : امشب به پسرم مهدی (عج) می گویم تو را جزوء حجاج امسال بنویسد. به هوش آمدیم وخوب شدیم و رفتیم خراسان بیست سال ؛ بیست سفر رفتم مکه و مدینه .

برچسب ها
کلمات نام برده در سخنرانی